کتاب صوتی تختت را مرتب کن از ویلیام اچ مک ریون
اگر می خواهید جهان را تغییر دهید، از مرتبکردن تختتان شروع کنید.
در ماه می ۲۰۱۴ میلادی، دریاسالار ویلیام مکریون در روز پایانی خود در کلاس آکادمی تگزاس در آستین سخنرانی کرد. با الهام از شعار دانشگاه، «آنچه که در اینجا شروع میشود، جهان را تغییر میدهد»، دهها اصل را که او در دورهٔ آموزش دریانوردی آموخته بود، به اشتراک گذاشت. اصولی که به او کمک کرد تا بر چالشهایش، نهتنها در نیروی دریایی، بلکه در زندگیاش نیز غلبه کند.
او توضیح داد که چگونه هر کسی میتواند از این درسهای اساسی برای تغییر خود و جهان برای بهترشدن استفاده کند.
سخنرانی اصلی دریاسالار مکریون با بیش از ۱۰ میلیون بازدید، به صورت ویروسی در دنیای اینترنت پخش شد. مکریون بر اساس مفاهیم اصلی که در سخنرانی خود بیان کرده است، در کتاب تختت را مرتب کن به داستانهای زندگی خود و سربازانی که با آنها برخورد داشته است، میپردازد؛ داستانهایی از سختیها و تصمیماتی که با عزم و ارادهٔ خود آنها را به افتخار و شجاعت تبدیل کرده است.
این کتاب با توصیههایی عملی و تفکری خوشبینانه، به خوانندگان در تاریکترین لحظات زندگی، الهام میبخشد.
اگر توان مقابله با مشکلات زندگی را ندارید، اگر تصور میکنید این همه سختی و مشقت حق شما نبوده است، اگر حس میکنید به بنبست رسیدهاید و اگر دوست دارید پیشرفت کنید، این کتاب کوتاه و الهامبخش را از دست ندهید.
درباره ویلیام اچ مکریون
دریاسالار، ویلیام اچ. مکریون (بازنشستهٔ نیروی دریایی ایالات متحده) خدمت برجستهای در نیروی دریایی داشته است. او، طی ۳۷ سالی که در سیل خدمت کرده است، در تمام سطوح، فرماندهی کرده است. آخرین مأموریت او با درجهٔ دریاسالار و در مقام فرماندهٔ نیروهای عملیات ویژهٔ آمریکا بوده است. او، در حال حاضر، رئیس سیستم دانشگاه تگزاس است.
بخشی از کتاب تختت را مرتب کن
«اگر میخواهید دنیا را متحول کنید… کسی را پیدا کنید که در دریا کنارتان پارو بزند.
از همان اوایل دورهٔ آموزشی سیل، ارزش کار تیمی و نیاز به تکیه بر فردی دیگر که شما را در انجام وظایف دشوار یاری کند، فهمیدم. برای ما تازهواردها که لقب «بچه قورباغه» داشتیم و امیدوار بودیم در نیروی دریایی به درجهٔ «قورباغه» برسیم، از قایق لاستیکی ۳ متری برای آموزش این درس حیاتی استفاده میشد.
در اولین فاز آموزش سیل، هر جا که میرفتیم باید این قایق را با خودمان حمل میکردیم. وقتی از سربازخانه بیرون میدویدیم، از بزرگراه عبور میکردیم و به سالن غذاخوری میرفتیم، قایق را روی سرمان میگذاشتیم.وقتی از تپههای شنی کورونادو بالا و پایین میرفتیم، قایق را با حالتی خمیده پشتمان حمل میکردیم. بیوقفه پارو میزدیم و قایق را در راستای خط ساحل، از روی امواج خروشان، از شمال به جنوب میبردیم. هفت مرد با هم همکاری میکردند تا قایق لاستیکی را به مقصد نهایی برسانند.
اما در این سفرها درس دیگری آموختیم. گاهی یکی از افراد گروه بیمار یا آسیبدیده بود و نمیتوانست ۱۰۰ درصد توانش را برای کار بگذارد. خود من اغلب به خاطر آموزشهای سخت روز، بسیار خسته میشدم یا سرما میخوردم.در این روزها، اعضای دیگر تیم جور فرد بیمار را میکشیدند و انرژی بیشتری برای پارو زدن میگذاشتند، عمیقتر زمین را میکندند، بیشتر تلاش میکردند تا کمکاری من را جبران کنند، و بعدها زمانی میرسید که من این محبتشان را جبران میکردم.
قایق لاستیکی کوچک به ما یاد داد که هیچ مردی به تنهایی از پس این آموزشهای سخت برنمیآید. هیچ یک از سربازان سیل نمیتوانند به تنهایی این دوره را به پایان برسانند.
زندگی هم همین است. بدون کمک دیگران، نمیتوانید دورههای سخت را پشت سر بگذارید.»
مهرشاد عبادی –
ممنون بابت زحماتی که برای تهیه این کتاب صوتی که کشیدید
عالی بود خیلی راحت همه جا پخش کردم و تو یه روز همشو گوش کردم مطالب مفیدی داشت