در زندگینامه ویکتور هوگو میخوانیم که ویکتور هوگو تنها به خاطر شخصیت والای ادبی در ادبیات فرانسه مورد ستایش قرار نگرفت است، بلکه او به عنوان سیاست مداری که به تشکیل و نگهداری جمهوری سوم و دموکراسی در فرانسه کمک کرد، از او قدردانی به عمل آمد. این رمان با بررسی ماهیت قانون و بخشش، تاریخ فرانسه، معماری و طراحی شهری پاریس، سیاستها، فلسفه اخلاق، ضد اخلاقیات، قضاوتها، مذهب، نوع و ماهیت عشق را شرح میدهد.
بینوایان به محبوبیت بزرگی بر روی صحنه نمایش، تلویزیون و فیلمهایی مثل بینوایان (موزیکال)، بینوایان (فیلم ۱۹۹۸) و بینوایان (فیلم ۲۰۱۲)، دست پیدا کرد. تیم فارسی خوان امروز از ویکتور هوگو برایتان میگوید. آن را از دست ندهید.
زندگینامه ویکتور هوگو
ویکتور هوگو یکی از شاعران، داستان نویسان و نمایشنامه نویسان بزرگ پیرو سبک رومانتیسم فرانسوی می باشد. هوگو به عنوان یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی دارای شهرت جهانی می باشد. آثار وی به بسیاری از اندیشه های سیاسی و هنری رایج در زمان خویش اشاره نموده و بازگو کننده تاریخ معاصر فرانسه می باشد. از برجسته ترین آثار او بینوایان، گوژپشت نتردام و مردی که می خندد است.
کودکی و نوجوانی ویکتور هوگو
هوگو سومین پسر کاپیتان ژوزف لئوپولد سیگیسبو هوگو (بعدها به مقام ژنرالی نائل شد) و سوفی فرانسواز تره بوشه بود. وی به شدت زیر نفوذ و تأثیر مادر قرار داشت. مادر او از شاهدوستان و از پیروان متعصب آزادی به شیوه ولتر بود و تنها بعد از مرگ مادر بود که پدرش، آن سرباز شجاع توانست ستایش و علاقهٔ فرزندش را نسبت به خود برانگیزد.
سالهای کودکی ویکتور در کشورهای گوناگون سپری شد. مدت کوتاهی در کالج نجیبزادگان در مادرید اسپانیا درس خواند و در فرانسه تحت آموزش معلم خصوصی خود پدر ریوییر، کشیش بازنشسته قرار گرفت. در سال ۱۸۱۴م. به دستور پدر وارد پانسیون کوردییر شد که بخش اعظم تحصیلات ابتدایی را در آنجا گذراند.
تکالیف مدرسه مانع از مطالعهٔ آثار معاصران به ویژه شاتوبریان و نیز مانع از نگارش تصنیفهای ادیبانهٔ او نشد. وی سرودن شعر را با ترجمه اشعار ویرژیل آغاز کرد و همراه با این اشعار، قصیدهٔ بلندی در وصف سیل سرود. نخستین مجموعه اشعار او با نام، قصاید و دیگر اشعار (Odes et poésies diverses) در سال ۱۸۲۲م. (هنگامی که او ۲۰ سال داشت) و نخستین رمان او، باگ-ژارگال (Bug-Jargal) در سال ۱۸۲۶م. منتشر شدند.
شعرهای ویکتور هوگو
- اغانی جدید
- اغانی و قصاید odes et Ballades
شرقی ها - برگ های خزان Les Feuilles d’ automne
- نغمات شفق chants du crepuscule
- صداهای درونی Les voix interieurcs
- پرتوها و سایه ها
- کیفرها
- سیر و سیاحت
- افسانه قرون
- غزلیات کوچه ها و بیشه ها
- سال مخوف
- فن پدربزرگی
- پاپ
- شفقت عالی
- ادیان و دین
- خر
- ریاح چهارگانه روح
- عاقبت شیطان
- مکنونات چنگ
- خدا
- سال های شوم
- دسته گل آخرین
فعالیتهای سیاسی ویکتور هوگو
او در سال ۱۸۴۵ از طرف شاه به مجلس اعیان دعوت شد و یک پست سیاسی در حکومت وابسته به قانون اساسی شاه لوئی فیلیپه، قبول کرد. انتخاب وی اعتراضات چندی را برانگیخت که منجر به گوشهگیری او شد و هوگو در انزوای خود، شاهکار انساندوستانهٔ خود بینوایان را به رشتهٔ تحریر درآورد.
در سال ۱۸۴۸ بعد از وقوع انقلاب نماینده مردم شد و بعد از لوئی ناپلئون بناپارت، رئیسجمهور جمهوری دوم در فرانسه شد. او علیه اعدام و بیعدالتی اجتماعی سخن راند و بعدها در مجمع قانونگذاری و مجمع وابسته به قانون اساسی انتخاب شد. از نامزدی لویی ناپلئون به عنوان رئیسجمهوری حمایت کرد و برای مدتی هم حامی حزب محافظه کار و ریاست جمهور بود ولی هنگامی که ناپلئون در سال ۱۸۵۱ قدرت را بهطور کامل در دست گرفت و قانون اساسی ضد پارلمانی را جایگزین کرد.
هوگو او را علناً خائن فرانسه نامید و در نطق تاریخی ۱۸ ژوئیه ۱۸۵۱ در بررسی قانون اساسی گفت: «چون زمانی ناپلئون کبیر داشتهایم، باید ناپلئون حقیر نیز داشتهباشیم؟» بعد از کودتای ۲ دسامبر ۱۸۵۱ به بروکسل گریخت و در تبعید درازمدت خود، آثار بزرگی تدوین کرد. با سقوط ناپلئون سوم در سال ۱۸۷۰ به میهن بازگشت. به مدت چندین سال او نماد مخالفت با پادشاهی و طرفدار جمهوری بود. در سال ۱۸۷۱ به مجلس ملی راه یافت ولی خیلی زود از نمایندگی مجلس کناره گرفت.
در سال ۱۸۷۴ بیاعتنا نسبت به نقدهای تاریخی طبیعتگرایان، کتاب نود و سه را نوشت. در سن هفتاد و پنج سالگی کتاب دلنشین هنر پدر بزرگ بودن را نوشت؛ اما همچنان به دنیای سیاست تمایل داشت و در سال ۱۸۷۶ به مجلس سنا راه یافت. در فوریه ۱۸۸۱ به مناسبت ورود به هشتاد سالگی مراسم با شکوهی به افتخار وی بر پا گردید که کمتر کسی به زمان حیات خود، چنین افتخاری را کسب کردهاست.
نمایشنامه های ویکتور هوگو
- کرامول
- آمی روبسار
- ارنانی
- ماریون دلورم
- شاه تفریح میکند
- لوکرس بورژیا
- ماری تودور
- آنژلو
- اسمرالدا
- ریبلاس
- توامان
- بورگراوها
- تورکه مادا
- تئاتر در هوای آزاد
دیدگاههای مذهبی ویکتور هوگو
دیدگاههای مذهبی هوگو در طول زندگیاش به سرعت تغییر کرد. او در جوانی به عنوان مسیحی کاتولیک سوگند یاد کرد که به مقامات و مسئولان کلیسا احترام بگذارد. اما به تدریج تبدیل به کاتولیکی شد که به وظایف دینیاش عمل نمیکند و بیش از پیش به بیان دیدگاههای ضد پاپ و ضد کشیشی پرداخت.
در طی دوران تبعید بهطور تفننی به احضار روح میپرداخت و در سالهای بعد خداشناسی بر پایهٔ عقل را که مشابه آنچه که مورد حمایت ولتر نویسندهٔ فرانسوی بود، پابرجا کرد. در سال ۱۸۷۲ وقتی متصدی آمارگیری از هوگو پرسید که آیا کاتولیک است یا نه او پاسخ داد: «خیر، من آزاداندیش هستم» هوگو هیچگاه بیزاری خود را از کلیسای کاتولیک ازدست نداد.
این انزجار به دلیل بیتفاوتی کلیسا نسبت به وضعیت بد کاری زیر سلطهٔ ظلم حکومت پادشاهی و شاید هم به خاطر قرار گرفتن اثر بینوایان در لیست کتابهای ممنوعهٔ پاپ بود. هنگام مرگ دو پسرش، چارلز و فرانسوا، او اصرار داشت که آنها بدون صلیب عیسی یا کشیش به خاک سپرده شوند؛ او در وصیتنامهاش هم همین شرط را برای خاکسپاری خود گذاشت.
هوگو با اینکه معتقد بود عقاید کاتولیک منسوخ و رو به زوال است اما هیچگاه مستقیماً از عرف و سنت انتقاد نکرد. او همچنان به عنوان فردی که به وجود خدا معتقد است، باقیماند، او عمیقا به قدرت و ضرورت حمد و ستایش ایمان داشت. عقلگرایی هوگو را در اشعارش از قبیل تورکمادا (۱۸۶۹، دربارهٔ تعصبهای مذهبی)، پاپ (۱۸۷۹، کتابی است ضد کشیشی)، دین و ادیان (۱۸۸۰، در مورد سودمندی کلیساها) و … میتوان مشاهده کرد. هوگو میگفت:
ادیان به تدریج از بین میروند، اما این خداست که باقی میماند. او پیشبینی میکرد که مسیحیت بالاخره روزی از بین خواهد رفت اما مردم همچنان به خدا، روح و تعهد معتقد خواهند ماند.
زندگی ویکتور هوگو
ویکتور هوگو در سال ۱۸۲۲ با آدل فوشه، دوست دوران کودکی خود ازدواج کرد. آدل فوشه دختری بود سبزه رو با موهای مشکی و ابروانی کمانی. او در ۱۶ سالگی، بانویی خوش سیما و جذاب بود. آدل فوشه، اولین عشق ویکتور هوگو بوده است و ویکتور او را بسیار تحسین میکرد. دوران نامزدی آدل و ویکتور را میتوان به عنوان یک تراژدی عاشقانه توصیف نمود. ویکتور و آدل همدیگر را از کودکی می شناختند، دو خانواده فوشه و هوگو باهم بسیار صمیمی بودند و بچه هایشان هم با هم بزرگ شدند.
زندگی ویکتور هوگو زمانی آغاز شد که نوجوانی بیش نبود. او عاشق آدل، دختر همسایه شان شد. مادر ویکتور او را از این عشق منع میکرد. او معتقد بود که پسرش باید با دختری از خانواده ای بهتر ازدواج کند. مخالفت خانواده های این دو دل داده درباره ازدواج شان باعث به وجود آمدن شرایط تراژیکی شد.
ویکتور و آدل در ۲۶ آوریل سال ۱۸۱۹، درست زمانی که ویکتور ۱۹ سال و آدل ۱۶ سال داشت، آشکارا به یکدیگر ابراز علاقه کردند. آدل اعتقاد داشت که هیچ چیز جز دخترکی فقیر با افراد طبقه بورژوا نیست و عقیده او در این باره کم و بیش درست هم بود. با وجود ظاهر نسبتاً خوبی که داشت.
دباره زندگی ویکتور هوگو میتوانیم بگوییم که در مورد پوشش خود نه سلیقه داشت و نه زیرکی به خرج میداد و همیشه با لباس های غیررسمی در همه جا ظاهر میشد. آدل فردی سربه هوا و کم هوش بود و این امر باعث شد که وی از لحاظ فرهنگی عقب بماند. او به نبوغ آشکار و دست آوردهای همسرش، فقط به خاطر ارزش های مالی ارج می نهاد و علاقه چندانی به شعر و سرایش نداشت.
هرچند که بعدها دو تن از بزرگ ترین شاعران فرانسه، به وی علاقه مند شدند. ویکتور هوگو دو پسر و دو دخترداشت، دختر بزرگ او، لئو پولدین هوگو درسال ۱۸۲۹ در رودخانه سن غرق شد. دختر کوچک او، آدل هوگو در پی عشق نافرجام به یک افسر ارتش نیروی دریایی بریتانیا به بیماری روانی مبتلا شد.
رمان های ویکتور هوگو
- بی نوایان
- گوژپشت نتردام
- آخرین روزهای یک محکوم به اعدام
- رنجبران دریا
- کلود ولگرد
- مردی که می خندد
- نود و سه
- ریبلاس
- برگ های خزان
- روح انسان
- نغمات شفق
این مطلب توسط تیم فارسی خوان جمع آوری و تکمیل شده است امیدوارم که از این مطلب استفاده کرده باشید.همچنین از شما همراه گرامی می خواهیم که برای پیشرفت این مطلب نظر خود را از بخش دیدگاه برای ما ارسال کنید و با دیگر کاربران به تبادل نظر بپردازید.
دیدگاهتان را بنویسید