زبان مازنی (مازنی، مازرونی، تبری، طبری، گلکی) نام یکی از زبان های ایرانی شمال غربی است که در گروه زبان های کاسپین قرار دارد.و آموزش گویش مازنی شامل زبان های زازاکی، گورانی، تالشی، گیلکی، مازندرانی ، تاتی، هرزندی و سمنانی میباشد و از لحاظ تاریخی جزء شاخه شمالی زبانهای ایرانی بوده و در ارتباط با زبان پهلوی اشکانی میباشد. لهجه مازنی از غرب با گویشوران گیلکی، از جنوب با گویشوران تاتی و از شرق و جنوب شرق با گویش وران ترکمنی و فارسی همجوار است و در درون خود دارای گونه هایی است.و حال برای آشنایی بیشتر با این زبان با فارسی خوان همراه باشید.
پراکندگی گویش مازنی
زبان مازنی تنها در کشور ایران تکلم میشود.
پراکندگی این زبان در نیمه شمالی این کشور است و به جز استان مازندران که نام این زبان از آن گرفته شده در استانهای گلستان، سمنان، تهران و البرز نیز در میان برخی مردم بومی آن مناطق رواج دارد. پارهای از ایلهای کوچنشین که در شمال ایران به سر میبرند نیز مازندرانی زبان هستند.
آموزش گویش مازنی
۱- استان مازندران تا روستای زوار بخش نشتارود شهرستان تنکابن
2- مناطق غربی استان گلستان مانند بندرگز، کردکوی، گرگان، علیآباد کتول
3- مناطق شمالی استان سمنان مانند شهمیرزاد، چاشم، فولاد محله
4- مناطق شرقی و شمالی استان تهران مانند فیروزکوه، دماوند، رودبار قصران
5- مناطق شمالی استان البرز مانند ولاترو و شهرستانک
6- همچنین در بین برخی از ایلات و عشایر همچون الیکاییهای گرمسار رواج دارد.
لهجه ها ی شمالی
۱- منطقه کردکوی:
شامل هزار جریب شرقی، شاه کوه زیارت، بالاجاده، رادکان، گز شرقی و غربی و روستاهای غیر ترکمن نشین از زنگی محله گرگان و چهاردانگه تا گلوگاه.
2- منطقه بهشهر:
شامل چهاردانگه هزارجریب از سورتی تا کیاسر و روستاهای مناطق جلگهای از گلوگاه، شاه کیله تا انتهای منطقه قره طغان و رودخانه نکارود.
3- منطقه ساری:
شامل چهاردانگه از کیاسر تا کوهستانهای دودانگه، جلگههای مابین میان دورود و جلگههای مناطق غربی تجن رود تا جویبار.
4- منطقه قائمشهر:
شامل مناطق کوهستانی فیروزکوه، سوادکوه و روستاهای جلگهای حد فاصل بین کیاکلا، جویبار و روستاهای کوهپایهای بیشه سر.
5- منطقه بابل:
از مناطق کوهستانی چلاو آمل تا بندپی، امامزاده حسن در سمت غربی آلاشت و نواحی جلگههای حد فاصل فریدونکنار، بابلسر، بهنمیر، کیاکلا تا روستاهای کوهپایهای کهنه خط، گنج افروز و بابل کنار.
6- منطقه آمل:
از کوهستانهای بندپی تا چلاو، لاریجانات، نمارستاق و کلارستاق آمل تا حوالی امامزاده هاشم و جلگههای دو سمت هراز، دشتسر و محمودآباد و کوهپایهها و جلگههای جاده چمستان، میان آمل و نور.
7- منطقه نور و نوشهر:
شامل بخشی از روستاهای بیرون بشم، کجور، محال ثلاث و جلگههای حد فاصل سرخ رود تا رودخانه چالوس.
8- چالوس و تنکابن شرقی: شامل مناطق کلارباستانی، برخی از روستاهای کوهپایهای منطقه بیرون بشم ولنگا و نواحی جلگهای از آب چالوس و عباسآباد و رودخانه نشتا به مرکزیت عباسآباد.
9- تنکابن مرکزی: شامل لهجههای دوهزاری و سه هزاری و خرم آبادی و گلیجانی چالکش یعنی حدفاصل آب نشتا تا آب شیرود.
منطقه علیآباد کتول: شامل نواحی روستایی کوهستانی شمال شاهوار و مناطقی چون کتول، پیچک محله، محمودآباد، فاضل آباد و جلگههای غیرترکمن نشین بلوک استارآباد قدیم.
10- منطقه قصران باستانی: شامل مناطق اوشان، فشم، شمشک، دیزین، گاجره و روستاهای کوهپایهای توچال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود.
11- منطقه دماوند: شامل نواحی کوهستانی شهرستان دماوند، رودهن، بومهن تا فیروزکوه.
قصران باستانی مازندران
زبان عمومی مردم قصران لهجهای از زبان باستانی پهلوی رازی است که زبان مازنی و اندکی عربی بدان درآمیخته و از زبان دری نیز در قرون اسلامی تأثیر یافتهاست، و هر چه از ری به مازندران نزدیک تر شوند بر میزان لهجه مازندرانی به همان نسبت افزوده میشود، چنانکه در لهجهٔ میگون و شمشک و دربندسر و لالان و زایگان و روته و گرمابدر و شهرستانک همچنین آبنیک و امامه لهجهٔ مازندرانی غلبه دارد. آن لمبتون در کتاب Three Persian Dialects در سال ۱۹۳۸ به بررسی گویش ولاترو/ولایترود که جزو گویش های منطقه قصران میباشد، پرداختهاست.
لهجه الیکایی از گویش های مازنی
الیکایی لهجه ای از زبان مازنی است که توسط اقوام طبریتبار الیکایی گویش میشود.
این ایل طبریتبار در قدیم بصورت عشایری زندگی میکردند. اقوام الیکایی درمناطق گرمسار، آرادان، ورامین، فیروزکوه، دماوند، چالوس و نوشهر زندگی میکنند.
زبان گیلکی مازنی یا مازندرانی
مردم مازندران زبانشان را گیلکی نیز مینامند.به اعتقاد برخی از پژوهشگران گیلک کسی است که به زبان مازنی تکلم میکند
و گیلکی هم به معنای زبان مازنی است. این دسته از پژوهشگران گیلک را دسته ای از رعایای مازندرانی میدانند که کشتکار بوده و بر خلاف مختاباد مجاز به ترک جلگه در تابستان نبودهاند و ریشه گیلک در واژههای سنسکریت کیل، کیلانیا و کیلان kIl و kIlanIya و kIlana به معنی وابسته میدانند.عده دیگری از پژوهشگران گیلکی را «اشتباه رایج» قلمداد کرده و نام این زبان را عینا «مازندرانی» یا «تبری» ثبت میکنند.
تاریخ زبان مازندرانی
نویسندگان مسالک و ممالک در نخستین قرنهای اسلامی در ذیل گفتار دیلمان و طبرستان از این گویش یاد میکنند.
ابوعبدالله مقدسی میگوید: «زبان کومش و گرگان به هم نزدیک است. ها بکار میبرند و میگویند هاکن و هاده و آن را حلاوتیست، و زبان مردم طبرستان بدانها نزدیک است مگر در آن شتاب است».از اینگونه نوشتهها فقط پیداست که گویش طبری را در قرنهای نخستین اسلامی بازشناختهاند.
ولی از آنچه در ادامه میآید میتوان دریافت که به این گویش نوشتهها و شعرهایی بوده که امروز پارهای از آنها به ما رسیدهاست. این نامها و نوشتههای اندک نشان میدهد که چون طبرستان پس از برافتادن شاهنشاهی ساسانی مدتها از دایره نفوذ خلافت بیرون بوده و چندین قرن حکومت محلی داشته این گویش دارای سنت ادبی شده و این سنت پس از برافتادن آن حکومتها از میان رفتهاست.
آثار ازبین رفته مازندرانی
مرزباننامه از اسپهبد مرزبان که متن طبری آن از دست رفته و دو ترجمه فارسی از آن بجا مانده است.
نیکی نامه دیوان شعر همین اسپهبد که ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان از آن به عنوان «دستور نظم طبرستان» یاد کردهاست. باوند نامه تاریخ طبرستان به شعر بوده که در میانه سدههای پنجم و ششم گرد آورده بودند. شکره در نوروزنامه خیام از آن نام برده شدهاست.
آثار بازمانده مازندرانی
از آثار نظم و نثر طبری قرون چهارم تا نهم هجری، تنها ابیات و عباراتی پراکنده در لابلای سطور قابوس نامه، تاریخ طبرستان ابن اسفندیار، تاریخ رویان اولیاءالله آملی و تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ظهیرالدین مرعشی بر جای ماندهاست.
همه این آثار را صادق کیا بررسی کرده و داوود منشی زاده کار او را دنبال کردهاست (نیزعبارتند از: همر، ۱۹۱۳؛ بهار، ۱۳۱۶؛ ادیب طوسی، ۱۳۳۲؛ عمادی، ۱۳۵۹). همچنین شش دوبیتی طبری در میان برگههای نسخهای خطی از دیوان نظامی گنجوی، محفوظ در کتابخانه ملی پاریس، الحاق شده که محمد قزوینی آنها در «مسائل پاریسیه» ی خود ضبط کردهاست (افشار، ۱۳۸۳) و نیز چهار بیت طبری در جامع الالحان عبدالقادر مراغی ثبت است. (صادقی، ۱۳۷۳).
افزون بر اینها مفردات و ترکیبات طبری قدیم را در جای جای تاریخ مازندران شیخ علی گیلانی (سدهٔ یازدهم)، تحفه المؤمنین حکیم مؤمن تنکابنی (سدهٔ یازدهم)، فرهنگ انجمن آرای ناصری، فرهنگ آنندراج وغیره میتوان یافت. عموم اینگونه لغات شامل نام گیاهان و جانوران و خوراک و پوشاک و اصطلاحات مدنی و جغرافیایی است.
وضعیت امروزی لهجه مازنی
زبان مازنی (زبان مازندرانی) از خرده زبان های در خطر مرگ است.
یک پژوهشگر زبان مازنی نسبت به خطر نابودی این زبان کهن دارای ریشه هندی اروپائی هشدار داد و گفت که بر اساس نتایج یک تحقیق ۶۰ درصد خانوادههای مازندرانی در جمع خانوادگی هم به زبان فارسی مکالمه میکنند.
محمد صالح ذاکری در نشستی با موضوع آینده زبان مازنی افزود: رغبت نداشتن خانوادههای مازندرانی برای آموزش زبان بومی به فرزندانشان، مهمترین علت به خطر افتادن زبان مازنی است. وی محدود شدن حوزه کاربرد، تأثیر زبانهای دیگر و دلسردی و نداشتن اعتماد به نفس کاربران در استفاده از زبان مادری را از دیگر عوامل تهدیدکننده زبان مازنی برشمرد. ذاکری با بیان اینکه نگرش مثبتی به زبان مازنی در خانوادهها وجود ندارد، گفت: این نگرش منفی در دختران بیشتر از پسران و در کودکان و نوجوانان بیشتر از بزرگسالان است.
ترجمههایی از عربی به شمالی
آنچه میراث مکتوب طبری را از دیگر زبان ها ممتاز میسازد وجود چندین ترجمه از قرآن کریم و ترجمهای از مقامات حریری است. روشی که در عموم این آثار اختیار شده ترجمه کلمه به کلمه در زیر هر سطر از متن عربی ست و عیبش آن است که استخراج نحو زبان مقصد طبری را دشوار میسازد.
قرآن کتابخانه لژ بزرگ اسکاتلند
خوشبختانه نسخه قرآن اسکاتلند از دسترس زبانشناس برجستهای چون لارنس پائول الول ساتن بیرون نبودهاست. وی در سال ۱۹۶۳، در بررسی جامع این ترجمه میان سطری نسخه قرآن محفوظ در کتابخانهٔ لژ بزرگ اسکاتلند، زمان آن را در حدود سده دوازدهم هجری/ هجدهم میلادی و زبانش را از حوزه گویشی دریای خزر برآورد میکند گو اینکه برخی ویژگیهای گویشی آن نه گیلکی ست نه مازنی از ۱۷۰۰ لغت مندرج در متن ۶۰۰ فقره محلی و باقی فارسی است. مطالعه الول ساتن تطور تاریخی صامتها، صرف، نحو و واژگان را در بر میگیرد.
ترجمه شمالی مقامات حریری
ترجمه مقامات الحریری در نسخهای در کتابخانه ملک تهران نگهداری میشود و دارای ۱۸۹ برگ است. صادق کیا (۱۳۲۳) در ارزیابی کوتاهی ترجمه را از اوایل قرن هفتم برآورد کرده اما فضلالله پاکزاد(۱۳۸۴) در مطالعهای که از شش مقامهٔ نخست متن به عمل آورده تاریخی قدیمیتر از قرن نهم و دهم هجری برای آن قائل نمیشود.
قرآن خاندان سورتیجی
ترجمهٔ دیگری از قرآن در خاندان سورتیجی در شهر ساری نگهداری میشود و داری ۲۵۰ برگ است. متن حاوی نیمه دوم قرآن منهای سورههای کوتاه آخر است و حدودا بیش از یک سوم کتاب آسمانی را در بر میگیرد و زبان ترجمه به زبان مقامات الحریری نزدیک است؛ بنابراین قدمت آن ممکن است به سده هفتم هجری برسد. به عنوان مثال آیهای از قرآن بدین صورت ترجمه شدهاست:
«یا ایها النّاس اِتّقوا ربّکُم انّ زلزله السّاعه شییٌ عظیم»
دو نسخه قرآن کتابخانه مجلس
نسخههای خطی دو ترجمه طبری قرآن در کتابخانه مجلس نگهداری میشود: یکی به شماره ۱۲۲۷۸ در ۳۱۸ برگ با عنوان «تفسیر قرآن با ترجمه طبری جلد اول» و دیگری به شماره ۱۷۹۸۲ در ۳۸۸ برگ با عنوان «تفسیر قرآن از سوره مریم تا آخر با ترجمه فارسی و طبری کهن» که در ذیل بررسی میشود.
قرآن کریم به زبان شمالی
از آثار ارزشمند شمالی قدیم ترجمهای است از قرآن کریم از سوره مریم تا آخر با ترجمه فارسی و طبری کهن که به شماره ۱۷۹۸۲ در کتابخانه مجلس نگهداری میشود. شهابالدین حسینی نجفی مرعشی پشت جلد کتاب مینویسد: «آنچه به نظر حقیر آمد پس از ملاحظه بسیار مختصر: در حواشی آیات شریفه تفسیری است ملتقط از کشاف، بیضاوی، تفسیر ناصر کبیر از ائمه زیدیه جد مادری سید مرتضی، تفسیر ابواسحاق ثعلبی، تفسیر سدی و کسی که تفسیر به امر او نوشته شد اسمش ملاحاجی پسر فقیه مازندرانی دیلمی از اعلام زیدیه میباشد.
آنچه به نظر حقیر میرسد تفسیر تألیف علامه بحاثه شیخ مجدالدین مازندرانی است از اعلام زیدیه که در حدود سنه ۷۰۰ فوت شد (والعم عندالله). نفاست نسخه از حیث قدم و مشتمل بودن بر لغات مازندرانی ست و علاوه مشتمل است بر کلمات بعضی از علما زیدیه در تفسیر آیات شریفه قرآن»
به عنوان مثال در ترجمه سوره کوثر آمدهاست:
«إنّا أعطَیناکَ الکَوثَرَ» اما ترا هادائیم یا محمد (ص) وهشتی خونی چشمه
«فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانحَر» نماج بکن، تی خیا شکر بجار دنی بره، دیم هاقبله کن، قربان بکن
«إنَّ شانِئَکَ هوَ الأَبتَرُ» که ترا بزا نوم بوسته اونه
آثار سده نوزدهم میلادی
آثاری که تا کنون یاد شد، گرچه طبری یا خویشاوندی نزدیک است، غالبا ناقص و ناخواناست و سیمای زبان را بدرستی نشان نمیدهند و برای مازندرانیان معاصر بدرستی واضح نیست. نخستین آثاری که زبان طبری را تمام و کمال به ما عرضه میدارد مربوط به نیمه اول سده نوزدهم میلادی است. این آثار حاکی از آن است که در دویست سال اخیر مازندرانی دستخوش دگرگونی مهمی نشدهاست.
نصاب طبری
یادگار پر و پیمان این عصر نصابی است که امیر تیمور قاجار ساروی مشهور به امیر مازندرانی، در عهد محمد شاه قاجار سرود. در این اثر ۸۵۳ لغت مازنی و برابر فارسی هرکدام در چند بحر عروض به رشته نظم کشیده شدهاست. این لغات را صادق کیا از روی سه نسخه استخراج کرده و در واژهنامه طبری (۱۳۲۷) تنظیم نمودهاست.
خاورشناسان
آثار دیگر مازندرانی از سده نوزدهم مرهون کوششهای خاورشناسان و کنجکاوی جهانگردان است: الکساندر خوجکو(۱۸۴۲)، ایلیا برزین (۱۸۵۳)، گریگوری والریانویچ ملگنوف (۱۸۶۱٬۶۸)، برنهارد دارن (۱۸۶۲٬۷۵)، ژاک دمورگان (۱۹۰۴) در تألیفات خویش مقدار قابل توجهی لغات و اصطلاحات و عبارات و اشعار مازنی ثبت کردهاند.
در اینجا باید از متون منثور مازنی نیز یاد کرد که به توصیهٔ اروپائیان نوشته شده یا از فارسی ترجمه شدهاست:
۱- ترجمه بخشی از طوفان البکاء (برزین ۱۸۵۳، ج۲، ص ۷۲–۷۹)
2- ترجمه چندین حکایت فارسی، از جمله حکایات گلستان سعدی (دارن ۱۸۶۰٬۶۶، ج۲، ص ۱–۱۲۲)
3- روایتی از حادثهٔ معروف به شیخ طبرسی در نزدیکی بارفروش (دارن ۱۸۶۵)
4- دو روایت در مورد آمل و بارفروش به تاریخ ۱۳۰۷ هجری قمری (مورگان ۱۹۰۴، ص ۲۴۸–۷۶۰)
دیوان امیر پازواری
این دیوان مجموعهای از دو بیتی های طبری منسوب به شاعری به نام «امیر پازواری» است که «برنهارد دارن» شرق شناس روسی به یاری محمد شفیع مازندرانی، در سال ۶–۱۸۶۰ میلادی تحت عنوان کنز الاسرار در سن پطرزبورگ با برگردان پارسی چاپ کردهاست.
مازندرانی گویش یا زبان
نقشه مناطق دارای زبان های کناره دریای خزر بر اساس محدوده دهستان های ایران توسط جهاد سازندگی در سال ۱۹۸۶ میلادی کشیده شده است.
زبان مازنی در همه سطوح ساختاری سهگانه: آوایی، واژگانی و نحوی ویژگیهایی دارد که آن را از زبان فارسی معیار امروزی متمایز میسازد. در واقع، اگر بدون در نظر گرفتن عوامل غیر زبانی و تنها بر معیار های زبانی تکیه کنیم، اطلاق اصطلاح گویش برای گونه مازنی مسلما از لحاظ علمی مشکل آفرین خواهد بود.
آموزش مازندرانی تلفظ و ترجمه نام خوراکی ها
برای اولین بار ترجمه خوراکی ها از فارسی به طبری (مازندرانی) به همراه تلفظ با حروف انگلیسی مجموعه ای کامل از خوراکی ها ، غذاهای شمالی و اصطلاحات ، مرتبط مردم مازندران با ۱۲ لهجه مختلف صحبت میکنند که تفاوت آنها بسیار کم است و به راحتی با یادگیری یک لهجه میتوان بر روی همه آنها تسلط یافت. در اینجا از لهجه شیرین مردم شهرستان قائم شهر استفاده می شود.
خوراکی ها به زبان مازنی
- پلو = پلا (pela)
- خورشت = خرش (kheresh)
- آب = او (o)
- کدو حلوایی یا کدو تنبل = کهی (kahi)
- کدو سبز = کچلیک (kachelik)
- کدو پولو = کهی پلا (kahi pela)
- بادنجان = وینگوم (vingom)
- کنجد = کنجی (kenji)
- تخم مرغ = مرغنه (merghene)
- تخم اردک = سیکا مرغنه (sika merghene)
- نیمرو = مرغنه نیمرو (merghene nimro)
- ته دیگ = بشتی (beshti)
- آش دوغ = دو آش (do ash)
- دوغ = دو (do)
- کوکو سبزی = سبزی ککو (sabzi keko)
- گوشت مرغ = کرکه گوشت (kerke gosht)
- گوشت اردک = سیکا گوشت (sika gosht)
- گوشت گوسفند = گسفنه گوشت (gesfene gosht)
- گوجه سبز = هلی (hali)
- دلال = آلت (alet)
- گردو = آغوز (aghoz)
- فسنجون = آغوز خرش (aghoz kheresh)
- تخم انار = انار تیم (enar tim)
- تخم کدو = کهی تیم (kahi tim)
- کشمش = ممیج (mamij)
- کشمش پلو = ممیج پلا (mamij pela)
- کاهو = کهوک (kahok)
- نخود = نخد (nekhed)
- باقلا = باکله (bakele)
- خرمالو = خرمانی (khermani)
- اسفناج = اسفنا (esfena)
- گشنیز = امزنا (emzena)
- روغن = راغون (raghon)
- شکر = شکر (shaker)
- ازگیل وحشی = کنس (kenes)
- سیب = سه (se)
- پیاز داغ = پیاز سوته (piaz sote)
- باقلا پلو = باکله پلا (bakele pela)
- تمشک = تنگشتونه (tangeshtone)
- عدس = مرجی (marji)
- عدس پلو = مرجی پلا (marji pela)
غذاهای شمالی
- هلی کتنی (hali keteni ) = الوچه ی له شده به همراه دلال
- کهوک سرکه (kahok serke) = کاهو و سرکه
- کهی پته (kahi pate) = کدوی خام آب پز شده
- باکله پته (bakele pate) = باقلا آپ پز شده
- لوبیا پته (lobia pate) = لوبیا آپ پز شده
- مرجی پته (marji pate) = عدس آب پز شده
- هلی غرو (hali ghero) = نوعی خرشت گوجه سبز
- بیج بیج (bij bij) = نوعی خرشت شمالی از گوشت چرخ کرده سرخ شده همراه با سیب زمینی سرخ شده است که با برنج یا نان صرف میشود
- پشته زیک (peshte zik) = سوحان کنجدی ، نوعی شیرینی
- بئودونه (bao done) = نوعی شیرینی شمالی
- نازخاتون (naz khaton) = نوعی غذای شمالی با بادنجان کباب شده
اصطلاحات مرتبط
- پته (pate) = آب پز شده
- بپت (bapet) = پخته شده
- نپت (napet) = پخته نشده
- سرخ هاکرد (serkh hakerd) = سرخ شده
- پلا تیم (pelatim) = اضافه پلو
- بخردنی (bakherdeni) = خوردنی
- بچا او (becha o) = آب سرد
- رز هاکرد (rez hakerd) = ریز کرده
- بچا پلا (becha pela) = پلوی سرد
- کال پلا (kale pela) = پلویی که خوب نپخته باشد
- خشک پلا (kheshke pela) = پلوی خشک و بدون خورشت
- شل پلا (shele pela) = پلوی شل
اصطلاحات و گویش و کلمات مختلف در زبان شیرین مازندرانی
(به همراه تلفظ انگلیسی و برگردان فارسی)
مجموعه ای از اسامی پرندگان وسایل هامکان ها و رنگ ها و اعضای بدن زمان ها و انواع بازی های محلی و سایر اصطلاحات که در این مجموعه تقدیم می گردد:
پرنده گان و حیوانات به زبان مازنی
- طلا : telah : خروس
- مارکک : markek : مرغ مادر
- سیکا : sika : اردک
- نیمچه : nimcheh : جوجه
- وک : vak : قورباغه
- آروسک گل : arosek gal : نوعی موش بزرگ
- گل: gal : موش
- مر : mar : مار
- کوز : kavez : لاک پشت
- کندو : kando : زالو
- شال : shal : شغال
- بامشی : bameshi : گربه
- کچ کج : kej kej : مرغ مادر که به همراه جوجه ها باشد
- گو : goo : گاو
- گوگزا : goo geza : گوساله
- گومش: goomesh : گاو میش
- جینکا : jineka : گاو نر
- منگو : mango : گاو ماده
- گسفن : gesfen : گوسفند
- کسفن وره : gesfen vareh : بره
- کلاج : kelaj : کلاغ
- شکروم : shekerom : دسته هایی از سار
- پیت کله : pit keleh : جغد
- میچکا : michka : گنجشک
- کوتر : koter : کبوتر
- زیک : zik : نوعی پرنده بسیار کوچک
- صحرا غاز : sahra ghaz : غاز صحرایی یا وحشی
- صحرا سیکا : sahra sika : اردک صحرایی یا وحشی
- چلچلا: chelchela: چلچله
- رگ رگین : ragrakin : نوعی پرنده در آبندان ها
- چاله خس : chalekhes : نوعی پرنده در آبندان ها
- ایا : aya : نوعی پرنده وحشی
- تیکا: tika : نوعی پرنده وحشی
- شونه قپین : shone ghepin : شانه به سر
- قشنیک : ghashnic : کلاغ
- او گل : oogal : نوعی موش آبی
- تشی : tashi : جوجه تیغی
وسیله ها به زبان مازنی
- مقراض یا ناخچین : meghraz, nakhchin : قیچی
- کمل : kamel : کاه برنج
- بینج : binj : شلتوک ، برنج با پوست
- سپوس : sapos : پوست برنج
- گرواز : gervaz : نوعی بیل برای کشاورزی
- فوکا : foka : وسیله ای برای کشاورزی
- چنگگ : chengek : وسیله ای برای نرم کردن خاک برای زراعت
- چاقاله : chaghaleh : وسیله ای جهت گودکی کوچک برای کاشت
- داز: daz : داس یا وسیله ای برای بریدن شاخه های کوچک
- دره : dareh : داس یا وسیله ای برای درو در کشاورزی
- تاشه : tasheh : تیشه
- تور : tor : تبر
- درزن : darzen : سوزن
- کلوش : kalosh : نوعی کفش محلی
- سرپایی : sarpaee : دمپایی
- قوا : gheva : کت
- جرب : jereb : جوراب
- تنه که : tenekeh : شورت
- جمه : jemeh : پیراهن
- شونه : shoneh : شانه
- میرکا : mirka : دانه تسبیح
ادامه وسیله ها به زبان مازندرانی
- کوفا : kofa : از انباشته شدن محصولات کشاورزی را گویند
- چلکوم : chelekom : چوب هایی که بر روی زمین مرتب بکارند
- فیهه : fiheh : وسیله برای کشاورزی
- بلو : balo : وسیله برای کشاورزی
- لت کش : latkash : وسیله ای برای جابجا کردن گل و خاک
- سمبار : sembar : سماور
- گالدوج : galdoj : سوزن بزرگ برای بستن روی کیسه ها
- کیله : kileh : وسیله برای پیمانه برنج یا گندم
- کیله : kileh : نهر کوچک برای عبور آب
- تلم : telem : وسیله برای تولید دوغ یا کره یا ماست
- دشون : deshon : وسیله برای تولید دوغ یا کره یا ماست
- سازه : sazeh : جارو
- گلیما سازه : galima sazeh : نوعی جارو ساخته شده با گیاه محلی
- فنر : fener : فانوس
- لمپا : lampa : چراغ گرد سو
- قلیون : ghalyon : قلیان
- سرنا : serna : نوعی ساز سنتی
- للوا : laleva : نی
- کش دمبک : kash dambek : نوعی ضرب
- کرفا: kerfa : وسیله ماهی گیری
- پیلکا : pilka : ظرف سفالی
- چراغ سوتکه: cheragh sotkeh: وسیله قدیمی برای روشنایی منزل
- لوه : laveh : دیک پلوپزی
مکان ها به زبان مازنی
- کش : kash : هم به پهلوی بدن معنی می دهد و هم به کنار و جنب مکان
- سامون : samon : محدوده خانه یا مرز خانه یا زمین را گویند
- هدار: hedar : عبور کردن
- کلوم : kelom : طویله : محل نگهداری دام
- ککلی : kekeli : محل نگداری مرغ و اردک و غاز و …
- کله : kaleh : جایی که بیرون از منزل غذا پخت می شده است.
- تیم جار : time jar : محلی برای پاشیدن دانه ها برای کشت
رنگ ها به زبان مازنی
- سیو : siyoh : سیاه
- اسبه : esbeh : سفید
- کهو : kahoh : کدر یا رنگ تیره
- سرخ : serkh : قرمز یا سرخ
- زرد و زار : zard o zar : رنگ زرد یا بیماری
اعضای بدن در گویش شمالی
- کپل : kapel : ب ا س ن
- بال : bal : دست
- لینگ : ling : پا
- کله : kaleh : سر
- بلفه : belfeh: ابرو
- می : mi : مو
- چونه : choneh : چانه
- لوشه : losheh : لب
- گلی : gali : گلو
- اشکم : eshkem : شکم
- میون ذیل : mion zil : بین گردن و پشت
- په کت : pekat : پشت سر
- انگوس : angos : انگشت
- چش خنه : chesh kheneh : گودی چشم
آموزش زمان ها و اوقات در لهجه مازنی
- اسا : esa : حالا ، اکنون
- پینه ماز : pine maz : عصر
- صواحی : sevahi : صبح
- چاش گدر : chash geder : موقع ناهار
- چاشت : chasht : ظهر
- ناماشون: namashon : غروب
- شو : sho : شب
- شو نیشت: sho nisht : شب نشینی
- پر توم نیهه : per tom niheh : خیلی وقت نیست ، دقایقی پیش
آموزش حالات بدن در گویش مازنی
- کلش : kelesh : سرفه
- اپچه : abcheh : عطسه
- ول و ویاز : valo vyaz : دهن دره یا حرکات بعد از خستگی
- وشنا : veshna : گرسنه
- تشنا : teshna : تشنه
- دکت : daket : افتاده یا مریض
- زاله تو : zaletoo : تب شدید
- گس دگیت : ges daghit : حالت ناراحتی ، بی قرار
- خرناس : khernas : خر و پف شدید
آموزش وضعیت هوا در زبان مازندرانی
- وارش : varesh : باران
- میاه : miyah : ابری
- افتاب : eftab : آفتاب
- سرما : serma : سردی
- ورفی : varfi: برفی
غذا ها و میوه ها در لهجه شمالی
- هلی : hali: آلوچه ، گوجه سبز
- او : oo : آب
- مرغنه : mergheneh : تخم مرغ
- بیشتی : bishti : ته دیک
- پلا تیم : pela tim : اضافه های برنج یا پلو
- پلا : pela : برنج ، پلو
- خرمانی : khermani : خرمالو
- سه : seh: سیب
- سی تی : siti : نوعی گوجه سبز
- پشته زیک : peshteh zik : نوعی شکلات محلی
- کئی پلا : kaee pela : کدو برنج
- باکله : bakeleh : باقلا
انواع بازی های محلی
چند نوع از انواع بازی ها را برای شما می آوریم:
- چله کته بازی : chelekete bazi : بازی با دو چوب که بر اثر برخورد چوب بزرگ بر روی چوب کوچک و هنگام ضربه به طرف روبرو امتیاز داده می شود.
- چش بیته کا : chesh bayteh ka : قائم موشک که با چشم داشتن طرف مقابل نفر بعدی قائم می شود وغیره.
- نجات بازی: nejat bazi : نوعی بازی که برای نجات یار خودی تلاش می شود.
- تنبره : takbareh : با چیدن چند سنگ و با پرتاب توپ به طرف سنگها و بعد فرار تا راهی برای روی هم گذاشتن سنگ ها می باشد.
- بزه کا : bazeh ka : نوعی بازی که یک نفر را در میون جمع قرار داده و یک نفر به او می زند و بعد از بلند شدن باید بگوید نفری که زد کی بود.
- هفت سنگ : haft sang : با هفت سنگ که به ترتیب بایستی با یک روش خاصی آنها را روی دست قرار داد که در پایان همه روی دست قرار گیرند.
- خط تیله بازی: khatileh bazi : تیله بازی با پا
دیگر اصطلاحات و کلمات در لهجه شمالی
لینگه لو: linge lo : لگد مال ، له کردن
چله: cheleh : شاخه درخت
چمر : chemer : صدا
ونگ : vang : صدا زدن
شونگ: shong : فریاد زدن
تیل : til : گل و لای
تی تی : titi : شکوفه درخت یا گل
گنگه : kengeh : زیرساقه گیاه که در زمین است
پچیم : pachim : پرچین یا دیوار چوبی که با شاخه ها درست می شود
تلی : tali : تیغ یا سیخ برخی درختان
چکر : cheker : برامدگی روی چوب و دیگر وسیله ها
کپل : kapel : پرتاب کردن
کتار : ketar : به مجموعه دهان را گویند
ورز : varz : شخم زدن اول بهار
نشا : nesha : بوته برنج برای کاشت
کمل کوفا: kamel kafa : مجموعه از چیدن کاه رویس هم
دماس : demas : بگیر
میراب : mirab : کسی که آب زمین را تقسیم می کند
تیم : tim : بذر یا دانه
کتل : katel : به درازا ، ردیف
چکه : chakeh : دست زدن
سرما: serma : رقص
ادامه اصطلاحات گویش مازنی
نفار :nefar : محلی برای استارحت و نگهبانی در صحرا
اوخار: okhar : آخور ، محل غذا برای دام
تیسابه : tisabeh : پا برهنه
رواق سر : revagh sar : ایوان یا جلوی منزل
کاتی : kati : نردبان
لچک : lachek : سربند ، پارچه برای بستن سر
پندیک : pendik : ویشکون
گذلاق: gezelagh : قلقلک برای خنده
کلن : kalen : خاکستر آتش
وازی : vazi : شن و ماسه
دسته چرخ: dasteh charkh : فرغون ، وسیله برای حمل بار
شب خوابی : shab khabi: چراغ شب
متکا :metka : متکا یا بالش
دسی برق : dasi bargh : چراغ دستی یا قوه
لم و لوار : lamo levar : خرابه یا چاله کنار باغ که دیوار نباشد
آپچین : apchin : نایلون یا پلاستیک
متاسفانه نگارنده یا دقت کافی نداشت یا علم کافی گلکی مازندران یک گویش نیست و نگارنده به اشتباه نام گویش رو بر روی آن گذاشته گلکی شاخه ای از زبان گیلکی میباشد که در استان گیلان رواج دارد اضافه کنم که گیلکی هم یک زبان مستقل است زبان تعریف داره گویش هم تعریف خاص خودش رو داره به آوا و گفتاری که شامل صرف باشد زبان میگویند و گویش طریقه ادای آوا میباشد با سپاس
عالی بود ممنون از سایت خوبتون ❤❤❤❤??من خیلی از کلمه هایی رو به این زبون بلدنبودم یاد گرفتم ?
اصلن کاری نداره سخت نیست ک ززان مازندرانی شیرینه خیلی و خیلی هازود میتونن یاد بگیرن متوجه بشن اصلن
من ساکن مازندرانم ک به زبانم مازرونی میگم این که میگید مازندرانی ها به زبانشون گیلگی میگند درست نیست در مازندران قوم طبری به گروه های گالش و مازرونی و گلک و تات و کوهی و کتول و غیره تقسیم میشن و هر کدام از این گروه ها طبق نام خودش زبان طبری را به ترتیب مازرونی و گلکی و تاتی و کوهی و کتولی و … مینامد.
الیکایی ها زبانشان را الیکایی و شهمیرزادی ها زبانشان را شامرزایی مینامند.
در مازندران به کشاورزان گلک و به دامداران گالش گفته میشه در گیلان هم همین هست به کشاورزان جلگه ای گیلک و به کوهنشین های دامدار گالش گفته میشود و به سایر کوهنشین ها تات گفته میشود در مازندران هم به جلگه نشین های غیر کشاورز مازرونی گفته میشود و به کوهنشین های غیر دامدار تات گفته میشود.
ضمنا گیلکی همچون تاتی و مازرونی و کتولی و گالشی گویشی از زبان طبری هست.
در زبان طبری گالشی هاکردمه یعنی چوپانی کردم و در زبان طبری گلکی هاکردمه یعنی کشاورزی کردم.
رابطه گویش های گلکی و گالشی و کتولی و مازرونی با زبان طبری مانند رابطه اسپانیایی و ایتالیایی با زبان لاتین هست چون ریشه زبان های اسپانیایی و ایتالیایی از زبان لاتین هست.
گویش های شامرزایی شهمیرزاد و گویش الیکایی گرمسار هم گویشی از زبان طبری هست.
سلام خسته نباشید کَسی که زبان مازنی نمیدونه برای تلفّظ کردنش از املای انگلیسی شما کمک میگیره , اما یک اشکال در این قسمت هست , مثلا کلمه ی کِتار که به معنای دهان میباشد رو در نظر بگیرید, شما برای تلفظ انگلیسیش ketar نوشتین , الان یک غیر ِ مازنی از کجا بدونه کِتار درست هستش یا کِتَر ؟ برای تلفظ یا از علایم تلفّظی لاتین استفاده کنید مثلا ترکیه با گویش خودشون صحبت میکنند و با لاتین همون که حرف میزنن رو مینویسن پس بالعکسش رُو هم , چون قواعد تلفّظ لاتین رو به صورت استاندارد رعایت کردیم میشه کاملا تلفّظ کرد یعنی میشه از روی نوشته ی لاتین فهمید که این کلمه چه جوری به ترکی استانبولی تلفظ میشه, یا حداقل شما برای فرق گذاشتن بین ِ صدای ِ ( اَ ) و ( آ ) قرار داد بکنید اول , مثلا یک a میشه همون ( اَ ) و aa میشه همون ( آ ) , پس برای کلمه ی کِتار باید بنویسیم ketaar نه katar , پس برای (اُ) از یک o و برای (اُو) از oo مثلا استفاده کنید , مثلا میخوایم بنویسیم شُو یا همان شب در فارسی , مینویسیم shoo نه sho , حروف ِ صدا دار و علایم ِ آوایی برای تلفّظ را ابتدا مشخص نمایید تا به چنین مشکلات و ایهاماتی در تلفّظ برنخوریم
چقدقشنگ توضیح دادین?
گوجه سبز ؟????
احیانا منظورتون آلوچه نیست؟!